گنجشک می رود و
مار می رود و
میوه ها می روند
و من نمی فهمم
چرا تمام نمی شود
دعای دست درخت؟
-------------------------------
مار می رود و
میوه ها می روند
و من نمی فهمم
چرا تمام نمی شود
دعای دست درخت؟
-------------------------------
بند هشتم از شعر:" این که تو می گویی عشق نیست " از علیرضا قزوه در وبلاگ :عشق علیه السلام .
۸ نظر:
خیلی فکر کردم
چه وقت هایی دعا تمام نمی شه...
وقتی که نه برای خودمان بلکه برای ... بلکه همراه هستی دعا می کنیم... می خواهیم... همراه می شویم...دعوت می کنیم...هان؟... نمی دونم... شاید حس من این باشه...
و درخت ها... امان از درخت ها... چه حرف ها که با ما می زنند...
راستی مسعود جان خیلی ممنون که خبرم کردی... آره اون شعر هاشم خیلی قشنگ بود... و حس دار...
و چه حس خوبی که آدم ببینه دوستش چیزهای خوشمزه را خودش تنهایی نمی خوره و با بقیه هم شریک میشه ... نه؟
دوست خوبی هستی...
فرقی نمی کنه،دعا،چه برای خود و چه برای دیگری،تمومی نداره.دعازاییده نیاز های آدم و ناتوانیهای اونه.توان بشر هرقدر باشه تکافوی ارضای نیازهاشو نمی کنه.حالا اگه معرفت داشته باشه دعا می کنه،اگه نه که متوسل به چیز دیگه میشه.بله امان از درخت ها.درخت ها چه نجیبند،چه صبور.
قابل شما رو نداره( البته کار من).من هر وقت چیز تازه ای می خونم در اولین فرصت هر کجا باشم منتقل می کنم.خصوصاً اگه بدونم یه کلاغی هس که شعر دوست داره و آواز می خونه به چه قشنگی.
کاش ما هم مثل درخت بودیم
نه مثل خودمان که همیشه دست هایمان اویزان خاک است.
وقتی آسمان می تواند ببارد، بی انصافی است
اگر درخت ها نخواهند
اگر درخت ها دست به دعا برندارند
پای در زمین و سر در آسمان.کشیده شدن به این بلندی.
این شازده کوچولو واقعا شاعر است... چقدر قشنک گفته...
نه مسعود جان فکر کنم یه جایی دعا برای خودمان باید تموم بشه... یعنی تا آخر آخر این "خود" هست؟
فکر می کردم یه جایی می گه نخود و می ره پی کار خود!
:)
دربست موافقم معلم خوب من.هم با اینکه شازده شاعر خوبیست و هم اینکه دعا برای خود البته تموم میشه ولی جاشو چی پر می کنه؟فرزند خود،همسر خود،بستگان و همسایگان وووو ... خود.
مارک تواین در کتاب "بشر چیست" می گوید آدمها حتی وقتی جان خودشون رو برای دیگران می دهند ،می خواهند وجدانشون آرام باشه.یه جورایی پای خود رو به میون می کشه.
البته وقتی همراه تمام اجزاء هستی دعا می کنیم بازهم نیاز خود به تعالی و یکی شدن با آنچه اندر وهم ناید ،مطرح است.
ارسال یک نظر