۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه

Philosophy Quote

Without music life would be a mistake
-- Friedrich Nietzsche

۱۴ نظر:

نوشين شاهنده گفت...

wow! are you interested in Neitzsche too?! hum

Unknown گفت...

نیچه را دوست ندارم ...اما این جمله اش بسیار راست است


sarah and autumn

مسعود گفت...

سلام خانم شاهنده
من جسته و گریخته چیزی از فلسفه خوانده ام و در این مرحله همه فلاسفه مورد توجه اند.کو همتی تا جویمش!

مسعود گفت...

سلام سارا و پاییز
خیلی خوب است که از کسی که دوست نمی داری حرفی را قبول می کنی.آدم منصفی هستی.

human being گفت...

این هم یکی دیگه از گفته های نیچه ی عزیز است:
Words are but symbols for the relations of things to one another and to us; nowhere do they touch upon absolute truth.0

حالا این واژه ها از ارتباط او با چیزی به نام موسیقی و ارتباط موسیقی با چیزی به نام زندگی حرف می زنند... نمادی از این ارتباط ها...

همه زندگی می کنیم ... موسیقی هم گوش می دهیم... زندگی ها و موسیقی هایمان هم باهم فرق دارد... اما این حرف همیشه صدق می کند؟
مثل اینکه آره... اما تجربیات هرکس فقط برای خودش معنا دارد... یکی موسیقی اش بابا کرم است... یکی باخ...یکی دیگه صدای باد یا رود...
همه در کنار هم و متفاوت...مثل نت های یک قطعه ی موزون موسیقی...
وبین نت ها هم خیلی وقت ها یه چیزی می یاد به اسم سکوت...
که"نیست" اما بدون اون موسیقی شکل نمی گیره...

آقا... این کلاغ ها فکر می کنی چقدر موسیقی گوش می دهند؟ ... بگو چقدر ساکت می شوند که گوش کنند؟
:)
خوب حالا دیگه رفع قار قار می کنم تا بری به یه موسیقی خوب گوش کنی؟

اما از شوخی گذشته... من حتی وقتی حرف می زنم... سکوت را رعایت می کنم ها...
:)

human being گفت...

از عمد تاریخ وساعت وبلاگت عقب تر است؟ توی ایران هستی دیگه؟
الان
July22
11:30am
است
کلاغ ها فضولند دیگه...

مسعود گفت...

سلام کلاغ موسیقی فهم
اینکه بین نت ها سکوت هست مرا به یاد مفهوم اتر می اندازد. یا اینکه واقعاً "جا" کجاست؟سیارات و ستاره ها و منظومه ها در کجا قرار دارند؟
آیا صدا در زمینه ای از سکوت متولد می شود؟یا سکوت ماهیتش عدمی است؟
این از مزایای نشست و برخاست با فلاسفه است دیگر.

مسعود گفت...

عزیزتر معلم
بله.توی ایرانم و غرق در گرمای چهل و هفت درجه.تاریخ و ساعت هم دست من نیست،خودش اینطور است.

The Little Prince گفت...

من موسیقی زندگی را می شنوم
گاهی از قارقار کلاغ ها!
چه کسی این ساز را می نوازد؟

مسعود گفت...

موسیقی زندگی را همه موجودات می نوازند.انسانها،حیوانها،گیاهان،حتی سنگ و چوب.شنونده باید شنوا باشد.

human being گفت...

سلام مسعود جان چرا نمی نویسی؟
از اینکه دوباره یه چیز قشنگ که خوندی به کلاغه هم خبر دادی... ممنون... نوشته ی قشنگی بود در
from berkeley
صادقانه
شاعرانه
و زنانه...

ببخش که دیر تشکر می کنم...

تو خیلی با محبتی ... به خاطر گرمای اهواز است؟ یا گرمای اهواز نتیجه ی گرمای قلب آدم هاشه؟
:)
باشی همیشه...

human being گفت...

شازده... تک تکمون... تک تکمون... اما با هم می نوازیم... حالا گاهی خارج از نت هم می شود... اما قطع نمی شود... نه؟ زیبایی اش هم در همین است...

مسعود گفت...

سلام عزیزتر معلم
راستش آنقدر مطالب خوب هست از آدمهای خوب که اگر همه وقتم را صرف خواندنشان کنم ،کم می آورم،پس دیگر وقتی برای نوشتن نمی ماند.
قابل شما را ندارد،تشکر لازم نیست، فقط به همین ترتیب هرجا رفتی قشنگ قار قار کن!من صداشو می فهمم.

مسعود گفت...

در دلش گرمای شوق دوست
زان آتش برون ،سرد بر خلیل شد

این رمز تحمل گرمای اهواز ست.