۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

رقص روسی

اگر هنگامی که همسرم می خوابد
و بچه و کاتلین
در خوابند
و خورشید در مه ابریشمین قرص سفید درخشانی ست
تابان از فراز درخت ها ، -
اگر من در اتاق شمالی
جلوی آیینه برقصم ، مسخره وار
پیراهنم چرخان دور سرم
و آرام برای خود می خوانم:
" من تنهایم ، تنها ،
زاده شدم برای تنهایی
پس ! من بهترینم "
اگر در برابر سایه های کم فروغ نحیف
بازو ها ، چهره ،
شانه ها ، پهلو هایم را
بستایم ، -
چه کسی خواهد گفت
من نابغۀ خوشحال خانواده
نیستم؟
WILLIAM CARLOS WILLIAMS

۸ نظر:

human being گفت...

مسعود جان یه فضولی... فکر کنم بنویسی " آرام برای خودم بخوانم" بهتره... از اول اگه افعال را در نظر بگیری...

اگر هنگامی که...می خوابد و... در خوابند... من .... برقصم...و... بخوانم ....
--------------------------

تنهایی
همه زاده شده اند برای تنهایی ...
تنهایی رقصیدن در میانه ی میدان رقص هستی... و رقص ها مثل دایره هایی شفاف گاه در هم می شوند... و گاه با هم... و گاه دور از هم... اما همیشه هستند...
باشی همیشه

مسعود گفت...

سلام عزیزتر معلم
چرا فضولی؟ این تفضل توست که شامل حالم شده است.
حق با توست.لیکن در متن اصلی آمده است: پیراهنم چرخان بالای سرم ، درحالیکه آرام برای خودم می خوانم.
اینست که در عین حالیکه خودم به انتقال معنا در ترجمه بیشتر گرایش دارم اما اینجا به متن وفادار مانده ام.
تنهایی و در جمع بودن را خوب توصیف کرده ای.کسی را می شناسم که ازین تعبیر رقص به وجد می آید.بزودی نظرش را می نویسد.حالا ببین!

Unknown گفت...

سلام
هر چند این اولین گزیرش در این فضاست ولی احساس غربت نمی کنم ...
من با شعر های کارلس آشنایی ای نسبی دارم هرچند که ترجمه ی این شعر را نخوانده بودم ....
شعری تقدیم می شود در برابر شعر ..
--------------------------
این روزها ، این روزهای استخوانسوز
پایان عمر عشق و آغاز جداییست
این لحظه ها ، این لحظه های مرگ پیوند
آخر نفس های چراغ آشناییست

چشمت پر از حرفست و لبهای تو خاموش
سر می کشد از جان تو فریاد بدرود
من بر تو حیران، بر تو گریان، بر تو مشتاق
پا تا سرم سرد و نگاهم آتش آلود

مسعود گفت...

سلام دوست تازه من
از اظهار لطفتان سپاسگزارم.
منت گذاشته اید.

The Little Prince گفت...

من تنهایی ام را دوست دارم
تنهایی آدم را سرشار می کند از آدم های دیگر
اگر تنهایی نبود من خیلی تنها می ماندم

مسعود گفت...

جالب است شازده جان:تنهایی یعنی خلوت کردن با خود و اندیشیدن به دیگران و تنها ماندن یعنی بیکس شدن.
و چه سخت است این دومی.

Unknown گفت...

این شعر انتخاب خوبی بود برای یک روز آفتابی و گرم اواخر بهار ...
-------------------
sarah and autumn

مسعود گفت...

سلام سارا خانم
یکی از اشعارت را اینجا یا آنجا بنویس .نخوانده میگویم پر از انرژی و جدال و استحکام است .نثرت که اینطور ست ،حتی این اسم اختصاری که انتخاب کرده ای:سامو. که میتواند سامورایی باشد.نه؟