۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

یاد من ترا فراموش

کارون ترا به یاد دارد
چهره ات در آیینه آب
باقی مانده ست
گاهی که خیره به آرامش آن
آرام می شدی
نجوای کارون،بی صدا
شکستن بغضی است
دیرپا در گلو
که به گوش کسی نمی رسید
یا انفجار هلهله شاد
کودکان است
بر شانه خیس پدر
که به اوج می رسید
این صبور بزرگ نجیب
وام دار انتظار صیاد است
از سخاوت ماهی در چشمه های تور
کارون ترا می خواند
خود را عاشقانه
در آغوشم رها کن
گرمای تو از من
خنکای من از تو
کارون همان است
آرام و سر بزیر
بخشنده و راز دار
صبور و جاری
کارون
مرا
ترا
همه را
به یاد دارد
-----------------------------------
تقدیم به همه کسانی که کارون را دوست دارند، بخصوص تو که می دانم دلت برای کارون تنگ شده است

۱۰ نظر:

The Little Prince گفت...

یادم نرود کنار آن رود بزرگ
که سرکوه جان می گیرد
و در دامن دریا می میرد
دخترکی منتظر است
یادم نرود
منم دلم تنگ شده براش

Marzieh گفت...

مرسی مسعود خان
این شعر زیباسروده شما بود؟
من هم دلم برای کارون تنگ شد

مرضیه....

راستی چه شخت گرفتین برای کامنت ها ! فکر تنبلی من رو نکردین؟؟
:):D

مسعود گفت...

سلام شازده کوچولو
الانتظار اشد من الموت
یادت باشد تا می توانی کسی را منتظر نگذار
به انتظارش پایان بده

مسعود گفت...

سلام مرضیه خانم
قابل دوستان را ندارد
ما ملت یه جورایی همه اهل شعریم
یا شعار؟
شما اصلا تنبل نیستید،متوجه منظورتان
البته نشدم
ممنونم

The Little Prince گفت...

مسعود جان ممنون
این فقط یه خاطره بود

خودم را با خاطراتم دوباره می کنم
اگر بگاه آمده باشی دربان به انتظار توست

مسعود گفت...

سلام شازده کوچولو
خوشحالم که کسی را منتظر نمی گذاری.انتظار بگاه البته شیرین است، و وای از انتظار بیگاه.مثل من که منتظرم

ASH گفت...

این شعر حسّ غریبی را در من زنده کرد که آن را دلتنگی نمی نامم. در میان خاطرات محو کودکی ام غوطه می خورم؛ غروب دلنشین آفتاب پاییزی، صدای دلنواز امواج شکسته ی کارون، چهره ی سیه چرده ی ماهیگیر محلی .... کارون را سالهاست که ندیده ام، ولی روزی به سویش خواهم آمد.ء
درود بر جناب راستی عزیز.ء

Marzieh گفت...

منظورم همین نوشتن وردهای انگلیسی بود و این که نمی شه به صورت ناشناس! مثل وبلاگ نازی جان پیام گذاشت.. عرض کردم که از سر تنبلی!!

:)
مرضیه

مسعود گفت...

دوست خوب من جناب افشین
سلام.حتما به دیدن کارون بیا.نسبت کارون با ما تغییر نکرده است:همان بخشش یکطرفه! ولی ما خیلی او را آزرده ایم.ممنون از ابراز آن حس غریب

مسعود گفت...

سلام مرضیه خانم
چرا ناشناس؟هر کس سبکی در نوشتن دارد که به راحتی قابل تشخیص است.پس چه باک؟
ممنون