۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

چند نامه قدیمی یافتم ......

رابیندرانات تاگور 1913

چند نامه قدیمی ام را که بدقت در صندوقچه ات پنهان شده ، یافتم
چند بازیچه کوچک برای بازی با خاطراتت.
تو با دلی بی قرار کوشیدی این چند بی بهاء را
از جریان متلاطم زمان که ستاره ها و سیاره ها را پاک می شوید
پنهان سازی و بگویی " اینها مال منست" ، افسوس
حالا کسی نیست که آنها را بخواهد
کسی که قادر به پرداخت بهایشان باشد
آنها هنوز خاموش اینجایند .
آیا در دنیا عشقی هست که ترا از زوال مطلق برهاند؟
همچون عشق تو که این نامه ها را با چنان بیم و امید حفظ کرد؟
آه بانو
دمی کنار من آمدی و مرا به راز بزرگ زن
در قلب آفرینش ، رساندی
کسی که همواره سیلان شیرینی اش را به سوی خدا باز میگرداند
او که در تلاطم آبها می رقصد و در روشنایی صبحگاه می خواند
آنکه با امواج خیزان ، تشنگی زمین را فرو می نشاند
و مهرش در باران آب می شود
آنکه در او یگانه ابدی
از لذتی که نه بیش می تواند خوددار باشد
و سرشار می شود از رنج عشق
به دو شکسته می شود.
------------------------------------------
با الهام از "From Berkely" که نامه های قدیمش را پاک کرد.

۸ نظر:

human being گفت...

نامه ها
گاه فکر می کنم
بسیار طولانی تر از
گیرنده و فرستنده اند
...
نامه ها گاه
بلندتر از یک صعود
وژرف تر از یک سقوطند
...
نامه ها گاه
به سیاهی یک دروغ عریان
یا به روشنی یک حقیقت پنهانند
...
نامه ها اما
همیشه
یک
پنجره اند

مسعود گفت...

سلام عزیزتر معلم
نامه ها سیرت آدمهایند که وقتی دروغ میگویندزشت و پلشت اند و وقتی حقیقتی در دل دارند زیبا و روشن اند.سیرت آدمهاست که رنگی به صورتشان میدهد.
راستی اگه کلاغه به خونه ش برسه چی میشه؟
میشینه نامه مینویسه.
پر پرواز داشته باش و گلویی برای قار قار.
حظ بردم.سپاسگزارم

Nazy گفت...

سلام مسعود جان. چه خوب بود این پست. الهام من خیلی وقتها شما و کلمات پر معنا و پر لطف شماست. خدا شما را برای ما حفظ کند.

ASH گفت...

تاگور در 1913 از نامه هایی پنهان و خاموش می گوید ...
نامه ها در صندوقی بسته در اتاقی محبوس هستند، نه؟
چه فرقی هست به نظر شما میان نامه هایی که برگرفته و مستور می مانند و آن ها که برگشوده نابود می شوند؟
ا. ش.

مسعود گفت...

سلام نازی خانم
خیلی خوشحالم که بلاگری حرفه ای چون شما اینجا سر میزند و مارا مفتخر می کند.قیاس ما مع الفارق است:من به یک سطل آب می مانم که تازه کر هم نیست و شما باران هستید که به همه چیز طراوت می بخشد.

مسعود گفت...

دوست فرزانه ام
جناب ا.ش
اولا از اینکه در یادداشت قبلی که با امضای ash قلمی شده بود و من ملتفت نشدم و آیین میهمان نوازی چنانکه شاید به جای نیاوردم مرا ببخشید که چنین کنند بزرگان چو بایست کرد کار.
ا. ش برای من رمز کیهانی ست که :برگوید از آن خوش حالها.
نامه وقتی برگرفته باشد این شانس را دارد که روزی خوانده شود،ولو چهل سال پس از پایان جنگ جهانی دوم،چنانکه شده است.اما نامه ایکه برگشوده و خوانده شده و سپس نابود گردد دیگر آن شانس را نخواهد داشت.
چه میشد اگر نامه های نابود شده و آواهای سر داده شده یوم الفصلی داشتند؟

The Little Prince گفت...

سلام
مسعود جان مثل همیشه خوب بود.
منتظر حرف های تازه و متفاوت تو هستم.

مسعود گفت...

سلام شازده کوچولوی مهربان
دارم هزاران گفت و گو
کو فرصتی تا گویمت
اینراشنیده بودی؟